قرآن و اسلام در آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليهالسّلام در مورد مساجد و مسلمانان آخرالزمان ميفرمايد:
يأتي علي الناس زمان لا يبقي من القرآن الارسمه و من الاسلام الا اسمه، مساجدهم يومئذ عامرة من البناء خالية من الهدي. زماني بر مردم ميآيد که از قرآن باقي نماند مگر خط و نشان آن (خوب مينويسد و چاپ ميکنند اما از علم و عمل خبري نيست) و از اسلام نماند مگر اسمي (فقط نامشان مسلمان است وگرنه از نظر عقائد و اخلاق و اعمال بوئي از اسلام نبردهاند).
مسجدهاي آنها از نظر ساختمان آباد است (مساجد را مجلل و زيبا ميسازند) اما از هدايت (و بيان احکام دين) تهي و خراب است. ساکنين و سازندههاي آن بدترين اهل زمين هستند، آنها سرمنشاء فتنه و پناهگاه گناه هستند.
آنکه از فتنه کنارهگيري کند به فتنه برميگردانند و هر که عقب افتاده به طرف آن ميکشانند، خداوند سبحان ميفرمايد: به خودم سوگند که چنان فتنهاي بر آنها بفرستم که شخص بردبار در آن حيران ماند و قطعا انجام ميدهد. سپس فرمود: و ما از خداوند درخواست ميکنيم ما را از لغزش د غفلت برهاند. [1] .
قسمتي از اخبار حضرت راجع به احوالات مردم آخر زمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليهالسّلام در مابين سرزميني به نام ذي قار (جايي است بين کوفه و واسط) اين خطبه را ايراد نموده است: پس از حمد و ثناي پروردگار و تمجيد و ستايش بسيار از حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و علت ارسال آن حضرت ميفرمايد: پس خداي عزوجل محمد صلي الله عليه و آله را بدين منظور برانگيخت. اما بدانيد که بزودي پس از من زماني بر شما بيايد که در آن زمان چيزي مخفيتر از حق و آشکارتر از باطل و زيادتر از دروغ بر خداي تعالي و رسول صلي الله عليه و آله نيست. در نزد مردم آن زمان بيارزشترين متاع کتاب خدا است اگر آنطور که بايد و شايد خوانده شود (و به همانگونه که منظور خداست تفسير گردد) و هيچ متاعي هم باز پر مشتريتر و گرانقيمتتر از همان کتاب خدا نيست در صورتي که آياتش از جاهاي خود تحريف و تغيير يابد (خلاصه اگر صحيح تفسير شود کمقيمت و اگر به نفع ظالمان باشد با قيمت خواهد شد) در ميان بندگان و شهرها در آن زمان چيزي از کار خير بيشتر مورد تنفر و انکار نيست، و چيزي هم از منکر و کار زشت بيشتر مرغوب نيست، در آن زمان هيچ کار هرزهاي برتر و هيچ کفري جانفرساتر از راه يابي در وقت گمراهي نيست، چون که خود قرآن دانان، قرآن را پشت سراندازند، و حافظانش آن را به دست فراموشي سپارند تا آنکه خواهشهاي نفساني آنها را به دنبال خود کشاند، و اين شيوه را (پشت در پشت) از پدران خود به ارث برند و به دروغ و تکذيب دست به تحريف و تفسير قرآن زنند (هر کس به عقل ناقص خود آن را تفسير کند) و آن را به بهاي ناچيزي بفروشند و بدان بيرغبت باشند.
قرآن و اهل آن در آخر زمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در اين زمان است که قرآن و اهل آن مطرود و رانده از اجتماع گردند (مردم به آنها توجه نکنند) و دو رفيقان يک راهند که کسي پناهشان ندهد (قرآن و عالمين عاملين آن در نظر مردم بيارزشند) وه که چه دوستان وفادار و پسنديدهاي هستند، و خوشا به حال آن دو آنچه با خاطرش کار ميکنند. در آن زمان قرآن و اهل آن (به ظاهر) در ميان مردمند و (در باطن) در آنان نيستند و با آنها هم (موافق) نميباشند و همراه آنان نيستند، اين مردم (دنيا خواهان) بر جدائي (از حق و حق پرستان) گرد هم آيند و از جماعت (مسلمانان) پراکنده گردند. سرپرستي کار اين مردم و کار دينشان را، کساني به دست گرفتهاند که به نيرنگ و زشت کاري و رشوه و آدم کشي در ميان آنها رفتار کنند، گويا خود را پيشوايان و راهنمايان قرآني ميپندارند در صورتي که قرآن پيشوا و رهبر آنها نيست (بلکه هواي نفس و شيطان امام آنهاست) از حق (و حقيقت) در ميان ايشان به جاي نماند (سخنگوها و نويسندگان بسيار اما عامل به آن کم است) کسي است که آوازه حکمتهاي قرآن به گوشش خورده و به پيروي آن درآيد ولي هنوز درست ننشسته که از دين بيرون رود و از دين و روش پادشاهي به آئين پادشاهي ديگر درآيد (خلاصه دين او تابع آراء حکمرانان باشد) و از تحت سرپرستي پادشاهي به سرپرستي پادشاهي ديگر برآيد، و از پيروي زمامداري به پيروي زمامدار ديگري درآيد، و از تعهدات سلطاني به زير بار تعهدات سلطان ديگري برود، و به تدريج از آنجائي که خود خبر ندارند خداي تعالي آنان را بوسيله آرزو و اميد به نابودي کشاند. براستي که دام خدا بسيار محکم و سخت است، تا بدانجا که در گناه و نافرماني زاد و ولد کنند و به جور و ستم دينداري نمايند.
مسجدهاي آخر زمان و اهل آن
در صورتي که قرآن کريم از جور و ستم به هيچ نحو نگذرد گمراهاني هستند سرگردان که به غير دين خداي عزوجل دينداري کنند، و براي غير خدا سر تعظيم فرود آورند.
مساجد ايشان در آن زمان از گمراهي آباد و از هدايت ويران است (در آنها به جاي تعاليم عاليه قرآن به سخنان يهود و نصاري ميپردازند و مردم را مشتاق آنها ميکنند و يا آنکه جماعت ملعونه و مبغوضه صوفيه در آنجا ترويج ميکنند يا بدعت گذاران).
قاريان قرآن و آباد کنندگان مساجد در آن زمان نااميدترين خلق خدايند (نه دين دارند و نه دنيا زيرا امر آنان بر ريا است) گمراهي از آنان سرچشمه ميگيرد و به آنها باز ميگردد (زيرا در تعاليم قرآن دست برده مردم را گمراه ميکنند و سازندگان مسجد نيز آن را براي بدعت گذاران آماده ميسازند) و از اين رو حضور در مساجد ايشان و رفتن به سوي آنها کفر به خداي بزرگ است مگر آن کس که به مساجد آنها برود و گمراهي آنان را بداند (يقين کند که گمراه نميشود و ميتواند دست عدهاي را بگيرد و نجات دهد).
و در نتيجه کرداري که به آن روش دارند مساجد آنها از هدايت ويران و از گمراهي آباد است. سنت خدا دگرگون شده و حدود مقرراتش مورد تجاوز قرار گرفته، و به هدايت دعوت نکنند، و غنائم را به اهلش تقسيم نکنند و به عهد و پيمان وفادار نيستند.
کشتههاي خود را که به اين طريق (ضلالت) در جنگها کشته شوند (نابجا) شهيد خوانند و با افترا و انکار به نزد خداوند روند (کافر هستند).
به وسيله جهل و ناداني از علم بينيازي جويند، و اينها پيش از اين مردان نيک و شايسته را به انواع شکنجهها زجر دادند و سخن راست آنها را افتراء بر خدا ناميدند، و کار نيک آنها را به بدي پاداش دادند.
سپس حضرت پس از آنکه دوباره از حضرت رسول تمجيد فرموده و درباره مرگ و توبه بياناتي فرمود به اينجا رسيد که فرمود: و بدانيد که شما رشد (يعني راه درست و حق) را نميشناسيد مگر پس از آنکه تارک و رها کننده آن را بشناسيد (چنانچه در مثل است که گويند ادب را از بيادبان آموختم يا تعرف الاشياء با ضدادها) و نتوانيد به عهد و پيمان کتاب چنگ زنيد جز آنکه پيمان شکن قرآن را بشناسيد، و نتوانيد به آن تمسک جوئيد مگر آنکه پشت کننده به قرآن را بشناسيد، و نتوانيد قرآن را آن طور که بايد بخوانيد مگر آنکه تحريف کننده آن را بشناسيد و گمراهي را نشناسيد تا وقتي که هدايت را بشناسيد، و تقوي و پرهيزکاري را نشناسيد تا وقتي که متجاوز را بشناسيد.
زنها مسلط شوند و کودکان فرمانروائي کنند
حضرت امير عليهالسّلام فرمود: زماني بر مردم خواهد آمد که هيچکس گرامي و عزيز نيست مگر شخص حيلهگر، و کسي مورد پسند و زيرک شمرده نميشود مگر شخص تبهکار و فاسق، افراد با انصاف، ضعيف و خوار ميگردند، آنها صدقه را غرامت (و ضرر) پندارند (و از دادن آن امتناع ميکنند) رفت و آمد و رسيدگي به فاميل را منت (کشيدن يا گذاردن) ميدانند، عبادت را براي گردنکشي بر مردم انجام ميدهند (عبادت ميکنند تا نزد مردم خود را زيبا و پسنديده معرفي کرده افتخار کنند) در آن هنگام هوي و هوس بر آنها غلبه کرده (کارهاي آنها مطابق عقل و دين نيست بلکه بخاطر ارضاء هوسهاي نامعقول و بيهوده است) و راه حق بر آنها پوشيده ميگردد. [1] .
در برخي روايات آمده است: به حضرت گفته شد: اين امور چه وقتي خواهد بود؟ فرمود: آنگاه که زنها و کنيزان مسلط شوند و کودکان را فرماندهي دهند. [2] .
در آخر زمان حج کنندگان بر سه دستهاند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
مردها به مردها اکتفا کنند (و لواط انجام دهند) و زنها به زنها اکتفا کنند (و شوهر نگيرند)، زنها بر زينها (ي اسب يا مطلق زين اسب و ماشين و غيره) سوار شوند، زن بر شوهر خود بر تمام امور غلبه داشته باشد، (در آن زمان) حج کنندگان بر سه دستهاند: ثروتمندان براي تفريح و خوشگذراني حج ميکنند، مردمان متوسط براي تجارت و فقيران براي پول در آوردن، احکام الهي باطل شود، اسلام باطل و ناچيز شمرده شود، دولت اشرار ظاهر گرديده، ظلم و ستم در تمام شهرها جائز (و رايج) شود.
پس در آن زمان تاجر در تجارتش دروغ گويد (مقصود از تاجر فقط اهل بازار و کسبه نميباشند، ريختهگر در صياغت خود و هر صاحب شغلي در شغل خويش) پس کم شود کسبها و تنگ شود راه زندگي و معيشت (هر کس براي امرار معاش خود پريشان است) و مختلف شود مذهبها (هر کس به دنبال کسي رفته) بسيار گردد فساد و کم گردد راه هدايت، پس در اين هنگام دلها سياه شود و بر ايشان سلطان ستمگر حکومت کند، سخنان ايشان (چون با عمل همراه نيست و از طرفي راجع به گناه و معصيت و نفاق است) از صبر (آن گياه تلخ) تلختر است قلبهاي آنها از مردار گنديدهتر و بدبوتر ميباشد.
چون اين امور واقع شد (خداوند نعمتهاي خود را بردارد) دانشمندان از دنيا بروند و قلبها فاسد گرديده گناه زياد شود، قرآن به دور افکنده شده مساجد آنها خراب گردد (بواسطه نبودن نمازگزار) و آرزوها طولاني شود ولي عملها تقليل يابد، در شهرها حصارهائي ساخته ميشود که مخصوص انجام دادن يا برداشتن چيزهاي عظيم است که فرود آيد، در آن هنگام اگر يکي از آنها روز و شب نماز خواند ثوابي براي وي ننويسند و نمازش را قبول نکنند زيرا نيت او در هنگام نماز اين است که چگونه به مردم ظلم کند و از چه راهي مسلمانها را فريب دهد.
مردان آخر زمان را غيرت نيست
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(در آن زمان) پدران از اعمال زشت فرزندان خود شادمانند، پس آنها را نهي نميکنند و از آن اعمال، باز نميدارند، مرد از زن خود زشتي ميبيند ولي او را نهي نميکند (بلکه) از آن پولي که زن از سرمايه بيعفتي خود به دست آورده ميگيرد تا آنجا که اگر زن او را تماما بيعفت سازند اهميت نميدهد، اگر درباره آن زن کلام قبيح بشنود گوش نميدهد (زيرا براي او قابل اهميت نيست) پس اوست همان بيغيرتي که خدا براي او سخن نپذيرد (دعاي ديگران در حق وي مستجاب نشود) و نه کار درستي و نه عذري، خوردن آن پول بر او حرام است و نکاح او حرام و در شرع اسلام قتل او (آن زن) واجب و همچنين واجب است که در ميان مردمان رسوا کنند او را، و در روز قيامت به جهنم واصل خواهد شد. در آن زمان پدر و مادرها را دشنام دهند، بزرگان ذليل شوند، فرومايگان بلند شوند، پريشاني و ديوانگي بسيار شود، (کارهاي مردم از روي عقل نيست، اگر از آنها بپرسي که چرا چنين ميکنيد جواب عقلائي ندارند)، چقدر نادر است برادري در راه خداوند تعالي و چقدر ناياب است درهم حلال، حال مردم به بدترين حالات برميگردد، پس در آن وقت دوران ميکند دولتهاي شياطين و بر ناتوانان حمله ميکنند همانند حمله يوزپلنگ به شکار و طعمه خود، ثروتمند از ثروت خود بخل ورزد، فقير دين را به دنيا فروشد، پس اي واي بر فقير و آنچه بر او ميآيد از زيانکاري (در دو دنيا) و ذلت و خواري در آن زمان، زماني که اهلش را بيچاره کند، زود است که طلب کنند (فقراء) آنچه را که براي آنها حلال نيست، پس چون چنين شد فتنههائي بر آنها روي آورد که تاب مقابله با آن نداشته باشند و همانا اول آن فتنه از شخص حجري (قصبهاي است از بحرين) و رقطي (به شخصي گويند مرض پيس دارد) شروع ميشود و آخر آن به سفياني و شامي ختم ميگردد.
برخي از حالات مردم آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
حضرت امير عليهالسّلام در مورد آخرالزمان فرمود:
زماني بر مردم بيايد بسيار گزنده (مردم در سختي قرار خواهند گرفت) در آن زمان توانگران با (چنگ و) دندان دارائي خود را ميگزند (در راه خدا انفاق نميکنند) در حالي که به اين کار امر نشدهاند، خداوند سبحان ميفرمايد: و لا تنسوا الفضل بينکم [1] در ميان خودتان فضل و احسان را فراموش نکنيد (يعني به يکديگر خير برسانيد).
در آن زمان اشرار و تبهکاران گردنکشي کنند و نيکان ذليل و خوار شوند، با درماندگان خريد و فروش کنند (يعني اجناس افرادي را که از روي ناچاري کالاي خود را به قيمتي بسيار ارزان ميفروشند ميخرند) با اينکه پيامبر صلي الله عليه و آله از خريد و فروش با درماندگان نهي فرموده است [2] (زيرا بايد به درماندگان کمک کرد و يا در معامله چنان از آنها جنس خريد که با ديگران معامله ميشود).
هنگام برخورد با فتنه چه بايد کرد؟
اميرالمؤمنين در يکي از سخنان حکيمانه خود جهت راهنمائي مردم به هنگام وقوع فتنه و آشوبهاي ديني مشکوک، پس از آنکه به مردم سفارش ميفرمايد که در فتنهها کاملا دقت کنيد تا مطلب بر شما روشن گردد و مراقب باشيد تا به هيچ طرف قدمي برنداريد که رهبر و پيرو هر دو مسئول هستند به فتنه بزرگ آخرالزمان پرداخته ميفرمايد:
پس از اين مقدمات، فتنهاي تکان دهنده پيدا شود که خرد کننده و پرشتاب است،دلهاي مستقيم منحرف گردد و مردان سالم گمراه شوند.
هنگام روي آوردن آن فتنه، خواهشهاي نفساني مختلف شوند (مردم بخاطر اختلاف سليقهها و آراء نفساني و هوي و هوس با يکديگر اختلاف پيدا ميکنند!) و در زمان پيدايش انقلاب، آراء مشتبه شود، هر که از آن فتنه اطاعت کند هلاک شود و هر که سعايت و بدبيني پيشه کند (بر عليه آن حرف زند) او را خرد کرده نابود سازد.
در آن دگرگونيها مردم چون گله خرهاي وحشي (گورخرها) يکديگر را گاز بگيرند و ريسمان محکم (دين يا وحدت جامعه) متزلزل گردد. و حقيقت پوشيده گردد (حق و باطل معلوم نشود) در آن فتنه سخنان و اعمال درست اندک گردد، ستمگران به سخنراني پردازند، آن انقلاب صحرانشينان را با آهن دهانه خود بکوبد و با سينهاش آن خرد کند (سلطه او همه جا گسترده شود).
آنها که خود را از گرد و غبار آن فتنه دور ميکنند و به تنهائي حرکت ميکنند از بين ميروند، در راه مبارزه با آن فتنه سوارکاران (دليران) هلاک شوند.
آن فتنه تار با تلخي قضا و قدر همراه و وارد شده خونهاي تازه و پاک را بدوشد و در نشانههاي دين رخنه کند، و اعتقادات مردم را تغيير دهد.
خردمندان از آن فتنه تاريک ميگريزند و بدخواهان براي آن نقشه ميکشند، آن فتنه تاريک رعد و برقي دارد و در آن پيوند خويشي بگسلد و خويشان از هم جدا شوند و اسلام از آن برکنار است، هر که از آن برکنار است، هر که از آن بيزار باشد بيمار است (دچار سختيهايي ميشود) و هر که از آن کوچ کند وامانده است [1] (راه چارهاي ندارد).
صفات نجات يافتگان در فتنههاي آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليهالسّلام فرمود: زماني ميآيد که کسي نجات نمييابد مگر مؤمن خداپرست بينام و نشان که اگر (در مجالس) حاضر گردد او را نشناسند و اگر غائب شود کسي درصدد جستجويش برنيايد، اين اشخاص چراغهاي هدايت و نشانههاي روشن براي ره پويان در شب تاريک هستنددر ميان مردم براي فتنه و سخن چيني رفت و آمد نميکنند، عيب و بدي مردم را آشکار نميکنند، نادان و بيهودهگو نيستند، خداوند درهاي رحمت خود را بر آنان ميگشايد و سختي عذاب خود را از آنان برميدارد.
اي مردم زماني بر شما ميآيد که اسلام وارونه شود مانند برگشتن ظرف که آنچه در آن است بريزد، اي مردم خداوند شما را امان داد از اينکه به شما ظلم کند ولي پناه نداد از اينکه امتحان کند (حتما امتحان ميشويد) و همانا (خداوندي که) برترين و بزرگترين گويندههاست فرموده است: «ان في ذلک لآيات و ان کنا لمبتلين» [1] همانا در آن حادثه (طوفان نوح) نشانههائي است و ما امتحان ميکنيم. [2] .
فتنههاي آخر الزمان
اميرالمؤمنين عليهالسّلام فرمود: (دنياپرستان) راههاي گمراهي از راست و چپ گرفتند و از راههاي مستقيم هدايت، چشم پوشيدند، پس (شنوندگان از اين سخن به شگفت آمده زمان پيدايش را سؤال کردند، فرمود):
شتاب نداشته باشيد، تبهکاريهائي که واقع خواهد شد و انتظار پيدايش آنها ميرود و آنچه را که فرود ميآيد دير مشماريد چه بسا شتاب کننده به چيزي چون آن را دريابد آرزو کند که کاش به آن نرسيده بود (اگر فتنههاي زمان بعد را ميديديد آرزو ميکرديد که کاش در دنيا نبوديد، چنان که ستمديگان آن ايام خواهند کرد) و چه بسيار نزديک است در امروز آثار فردا، اي گروه مردم،اين وقت زمان آمدن هر موعودي است و گاه نزديک شدن ديدار فتنههائي که از آن آگاه نيستيد. [1] .
صفات و حالات زشت مردم آخرالزمان
اصبغ بن نباته گويد: اميرالمؤمنين عليهالسّلام فرمود:
زماني بر مردم ميآيد که عمل زشت برتري (کامل) پيدا کند و خودسازي نموده جلوهگري نمايد. پرده از روي محرمات برداشته شود، زنا آشکار ميگردد و مال يتيمان را حلال دانسته ميخورند، کمفروشي نمايند و شراب را به جاي آب انگور حلال دانند و رشوه را به عنوان هديه حلال شمرند. خيانت در امانت را جايز ميدانند، مردها شبيه به زنها و زنها شبيه به مردها شوند.
(در لباس يا همجنسگرائي، با اينکه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم لعنت نمود مرداني که شبيه زنها و زناني که شبيه مردها شوند).
به حدود و احکام نماز اعتنا نميکنند، در آن زمان براي غير خدا (سياحت، تجارت، ريا، سياست و غيره) حج کنند.
در آن زمان گاهي ماه شب اول آنقدر بزرگ (ديده) شود که به نظر دو شب آيد و گاهي در شب اول ديده نشود، پس چون ماه ديده نشود روز اول ماه رمضان را روزه نگيرند و روز عيدفطر را روزه بگيرند.
در آن زمان مراقب باشيد، مراقب باشيد، مبادا خداوند ناگهان انتقام گيرد، همانا در پس آن زمان مرگ سريع و عجيبي خواهد بود به گونهاي که مرد، هنگام صبح سالم است و شب به خاک سپرده ميشود، شب زنده است و صبح مرده. در آن زمان پيش از آنکه به بيماري مرگ مبتلا شوند واجب است وصيت خود را بکنند و نماز را در اول وقت به جا آورند مبادا تا آخر وقت اجل مهلت ندهد.
هر کدام از شما که آن زمان را درک کند شب نخوابد مگر با طهارت (وضو) و اگر بتواند در تمام احوال با طهارت باشد انجام دهد زيرا نميداند ملک الموت چه وقت به سراغ او ميآيد.
من شما را ترساندم اگر بترسيد و فهماندم اگر بفهميد و پند دادم اگر پند بگيريد، در نهان و آشکار از خدا بترسيد و (سعي کنيد) مسلمان بميرد چه هر کس غير از اسلام، ديني قبول کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانکاران است. [1] .
آخرالزمان دوران سختيها و امتحانهاي شديد است
اصبغ بن نباته گويد: حضرت امير عليهالسّلام فرمود:
در ميان مردم مانند زنبور عسل باشيد در ميان پرندگان، هر پرندهاي زنبور عسل را ضعيف و ناچيز ميشمارد و اگر پرندگان بدانند آن برکتي که در باطن اوست آن را ناچيز نشمارند.
با زبانها و بدنهاي خود با مردم آميزش کنيد (در ميان مخالفين خود با اخلاق خوب معاشرت کنيد ولي) با دلها و اعمال خود از مردم کنارهگيري نمائيد.
سوگند به آنکه جانم در دست اوست آنچه را دوست ميداريد (گشايش کار و دولت حق را) نخواهيد ديد تا اينکه (از شدت اختلاف) به صورت يکديگر آب دهان اندازيد و يکديگر را دروغگو بناميد! تا آنکه باقي نماند از شما شيعيان مگر (اندکي چون) سرمهاي که در چشم کشيده شده و نمکي که در طعام ريخته شد.
من براي شما مثلي ميزنم و آن مثل مردي است که مقداري گندم دارد و آن را از گرد و غبار و دانه تلخ و سياه و خاک پاک گرداند و در انباري ذخيره نمايد و پس از مدتي ببيند مقداري از آن گندمها آفت زده و کرم گذاشته، گندمهاي آفت زده را پاک نموده و دوباره (باقيمانده را) در انبار ذخيره کند، اين کار را بارها ادامه دهد تا آنکه در انبار نماند مگر دانههائي که بسيار سخت و محکم باشد (و آفت در آن تأثير نکند) همچون دانههاي گندمي که در خرمن کاه بعد از کوبيدن بماند (که بسيار سخت است).
شما هم همين طور جدا ميشويد افراد ضعيف الايمان از افراد قوي مشخص گردد تا آنکه باقي نماند (در ايمان و اعتقاد و دين و عمل به آن) مگر گروهي که فتنه به آنها ضرري نخواهد رسانيد. [1] .
اختلافات شيعيان و آوارگي آنان در آخرالزمان
عبادية الاسدي گويد: شنيدم از اميرالمؤمنين عليهالسّلام که ميفرمود: چگونهايد زماني که بدون امام باشيد و هيچ پرچم (يا دانشي) براي شما نباشد، برخي از شما از ديگري بيزاري جويد. [1] .
و در حديث ديگري فرمود: گويا شما (شيعيان) را ميبينم که چون گله چرنده گان (چهارپايان) جولان دهيد و گردش ميکنيد و دنبال چراگاه (محل استراحت) ميگرديد ولي آن را پيدا نميکنيد. [2] .
و در حديث ديگري فرمود: «لا يخرج المهدي حتي يبصق بعضکم في بعض؛ يعني: مهدي خروج نميکند تا آنکه (آنقدر ميان شما اختلاف و دشمني افتد که) بر يکديگر آب دهان اندازيد.» [3] .
برخي از صفات ناهنجار مردم آخرالزمان
اميرالمؤمنين عليهالسّلام در خطبهاي پس از حمد و ثناي الهي سه بار فرمود: «سلوني ايها الناس قبل ان تفقدوني؛ بپرسيد از من قبل از آنکه مرا نيابيد.»
صعصعة بن صوحان (از ياران حضرت) برخاست و گفت: اي اميرالمؤمنين دجال چه وقت خروج ميکند؟ حضرت فرمود: خداوند کلام تو را شنيد و فهميد آنچه اراده کردهاي، به خدا قسم مسئول (يعني حضرت علي عليهالسّلام) در اين مسأله از سؤال کننده عالمتر نيست (زمان ظهور حضرت مهدي يا قيامت از نادر اسراري است که در اختيار کسي نيست) ولي براي آن علاماتي و شکلهايي است که يکي پس از ديگري مو به مو اجرا خواهد شد، اگر ميخواهي به تو خبر دهم؟ صعصعة گفت: آري اميرالمؤمنين، حضرت فرمود:
حفظ کن (آنچه ميگويم) علامت خروج دجال اين است: زماني که مردم نماز را از بين ببرند و امانت را ضايع گردانند، دروغ را حلال شمرند و ربا بخورند و رشوه بگيرند، ساختمانهاي محکم بسازند! دين را به دنيا بفروشند، نادانان را رئيس گردانند و با زنها مشورت نمايند، از فاميل و بستگان خود بريده به دنبال هوي و هوس ميروند، خونريزي را آسان شمرند، حلم و بردباري را علامت ناتواني دانند، ظلم و ستم افتخار شود، اميران فاجر باشند و وزيران ظالم و رؤسا خيانتکار، قاريان قرآن فاسق گردند، شهادتهاي دروغ ظاهر گردد و فجور و تهمت و گناه و سرکشي آشکار شود. قرآنها زينت شود و مساجد طلا کاري گردد و منبرها (يا منارهها) طولاني و بلند گردد، آنگاه که اشرار احترام شوند و صفها شلوغ شود و خواستههاي افراد، گوناگون شود و اختلاف پديد آيد، عهدها شکسته گردد و موعود نزديک شود.
زنها با شوهرهايشان در تجارت و کسب براي حرص دنيا شريک شوند، صداهاي فاسقان بلند شود و شونده پيدا کنند، رئيس گروه پست ترين آنها باشد، از فاجر به خاطر ترس از شر او اجتناب کنند، دروغگو را تصديق کرده خائن را امين شمرند.
ساز و آواز وسائل آوازهخواني را بکار برند، آخر اين امت اول آن را لعنت کند، زنها سوار بر زينها شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شبيه گردند. شاهد بدون اينکه از او بخواهند شهادت دهد، آن ديگري براي تلافي و خالي کردن عقده خود به ناحق شهادت دهد، براي چيزي غير از دين يادگيري کنند، کار دنيا را بر آخرت ترجيح دهند، پوستهاي ميش را بر دلهاي گرگ بپوشانند (گرگهائي هستند به لباس ميش، به ظاهر خيرخواه و مظلوم و در باطن دشمن خونخوار هستند).
قلبهاي آنها از مردار گنديدهتر و از (گياه تلخ) صبر تلختر است
معاشرتهاي بيهوده در آخرالزمان خطرناک است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليهالسّلام فرمود: زماني بر مردم ميآيد که سلامتي و عافيت ده قسمت شود و نه جزء آن در دوري از مردم و يک قسمت آن در سکوت است. و در حديث ديگري فرمود: زماني بر مردم ميآيد که بهترين مردم از نظر آسايش کسي است که در خانه خود بنشيند. [1] .
مؤلف گويد: مسلما منظور حضرت از اين بيانات ارزنده اين نيست که افراد جامعه وظايف اجتماعي خود را که از نظر اسلامي و عقل به عهده آنها گذارده شده است کنار گذارند و همانند راهبان و مرتاضان يا برخي از صوفي منشها از جامعه و مصالح آن دوري گزينند.
چگونه چنين باشد با اينکه در روايات وارد شده است که رهبانيت در اسلام نيست، حج و جهاد و امر به معروف و نهي از منکر و يادگيري احکام و دفاع از اسلام و مسلمين و حضور در نماز جماعت و جمعه و دهها امور ديگر همگي دستورات حياتي اسلام هستند.
بلکه منظور از اينگونه روايات به حداقل رساندن حضور در اجتماعاتي است که يا صد در صد انسان را به گناهاني مثل تهمت و غيبت و دروغ و فحش و کدورت و مانند اينها ميکشاند و يا حداقل احتمال اين گونه فسادها در آن هست و لااقل اينکه ذهن انسان را مشوش و از خداوند غافل ميکند.
و ميدانيم بيشتر محافل امروز جامعه ما از نوع محافل غير ضروري است، و صرفا براي تفريح يا وقت گذراني يا هوسراني انجام ميگردد، مخاطب اين روايات کساني هستند که صرفا براي اينکه حوصله آنها سر نرود يا اهداف سبک و ناچيزي دارند به معاشرت ميپردازند.
آري اگر دوستاني و محافلي پيدا شد که انسان را به خدا و معنويت و صلاح دين و دنيا نزديک ميکند، اين حضور نه تنها مذموم نيست بلکه ممدوح نيز هست و چه اندک است اينگونه محافل و افراد.
و امروز با گسترش وسائل ارتباط جمعي کسي که بخواهد از اين آفت در امان بماند کار براي او آسانتر است. پس در ضمن اينکه به وظايف و فعاليتهاي اجتماعي ديني خود ميپردازيد، سعي کنيد تا از خطرات آن آگاه باشيد و روايات ما همين را تذکر ميدهد، متأسفانه جو جوامع امروز به گونهاي نيست که اميد استفاده بيشتر از حضور بيشتر در محافل برده شود.
و اين راهنمائي عميق اسلامي اگر بطور صحيح مورد استفاده قرار گيرد بهترين وسيله براي مصون ماندن از مضار و مفاسد اجتماعي است، در عين حالي که انسان همواره آماده براي دفاع از دين و کشور اسلامي و ارزشهاي ديني و امر به معروف و نهي از منکر خواهد بود.
اميرالمؤمنين عليهالسّلام در مورد علائم ظهور مهدي (عج) فرمود:
مهدي خارج نميشود تا اينکه يک سوم مردم کشته شوند (در اثر جنگها).
مرد از زن خود فرمان برد ولي پدر و مادرش را نافرماني کند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(در آن زمان) اگر با آنها سخن گوئي و براي آنها خبري را نقل کني تو را تکذيب کنند، اگر آنها را امين شماري با تو خيانت کنند، اگر به آنها پشت کني تو را غيبت کنند، اگر ثروتي داشته باشي حسد ورزند، اگر از آنها بخيل باشي (و به آنها عطا نکني) دشمنت گردند. اگر آنها را موعظه کني ناسزايت گويند، به سخنان دروغ بسيار گوش ميدهند، محرمات الهي را بسيار ميخورند زنا را حلال ميدانند (اگر پسر و دختري ارتباط نامشروع داشته باشند عيب نميدانند بلکه تمدن ميشمارند) شراب و سخنها (ي فتنهانگيز) و طرب و آوازه خواني و ساز و نوازها را جايز ميشمارند. فقير در ميان ايشان خوار و ذليل است و مؤمن ضعيف است و کوچک، عالم و دانشمند نزد آنها بيارزش است. فاسق و گنهکار نزد آنها گرامي است، ستمکار بزرگ شمرده ميشود (و مظلوم) نزد آنها هلاک شونده است (منطق آنها اين است که زندگي براي قوي است) نيرومند نزد آنها مالک دنياست (و حق حيات دارد)، امر به معروف نميکنند و نهي از منکر نمينمايند، ثروتمندي را دولت (و باعث عزت) ميدانند، امانت را غنيمت دانسته (تصرف ميکنند) پيش آنها زکوة غرامت است (دادن خمس و زکوة و حقوق واجبه را غرامت و ضرر ميپندارند و نميدهند) مرد از زن خود اطاعت ميکند (و از خود ارادهاي ندارد) ولي به فرمان پدر و مادرش گوش نميدهد و به آنها ظلم ميکند، براي از بين بردن برادر خود ميکوشد، (در آن زمان) صداهاي اهل فجور بلند شود (که مردم از هر طرف به سوي ضلالت ميخوانند) فساد و تبهکاري و غناء و زنا را دوست ميدارند، با يکديگر معاملات حرام و ربوي انجام ميدهند، علماء مورد سرزنش قرار گيرند (زيرا آنها مردم را از اين اعمال نهي ميکنند و مردم به خاطر هوي به آنها بدگوئي ميکنند) در ميان ايشان خونريزي بسيار شده قاضيهاي آنها رشوه ميگيرند، زنها با زنها جفت شوند و خودشان را ميسازند و آرايش ميکنند آنچنان که براي شوهر خود انجام ميدهند، و آشکار گردد دولت بچهها در هرجا و جايز شمرده شود خوانندگي زنهاي خواننده، و رقاصه، و غناهاي حرام و آشاميدن مسکرات.